همچنان استوار باش و از هجوم شب مهراس که فردا از ان توست و روزی را می بینم که زنجیرها از تو گسسته می شود و آفتاب موعود , در محراب تو نماز می گذارد و مسیح که در آغوش تو نیز پر کشیده به او اقتدا می کند و دوباره مریم و همه ی قدیسه های سپید پوش , به خدمت در خواهند آمد و غبار قرن ها تنهایی را از محراب و منبر تو خواهد سترد .
ای قدس ! به سنگهای پران از دست نوجوانانت که بر کاخ شیشه ای ستم فرودمی آیند اعتماد کن و بدان که فردا از آن توست . ای قدس! ای سرزمین مظلومیت ! در آینده ای نزدیک که خورشید از مغرب طلوع می کند و تک سوار سفید پوش , که ذوالفقار ش از مشرق نیام , برتافته می آید . رنج هزار ساله ات پایان می یابد . آن روز را می بینم که نوجوانانت , خرده سنگها را , از سنگ فرش خیابانهایت می زداید و آزاد , در کوچه باغ هایت قدم می زنند . پس تا آن روز که همیشه پیش چشمانم است , مقاومت کن.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]